بازدید امروز: 169
بازدید دیروز: 387
کل بازدیدها: 2225809 وصیت نامه داریوش کبیر - سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوالات ارشد آزاد،سوالات دکتری،سوالات بهداشت،سوالات سراسری،سوالات


چه وقت جمله "دوستت دارم" را بگوییم؟
دانستن این که چه وقت جمله "دوستت دارم" را بیان کنیم، نیاز به مهارت دارد.
این عبارت تنها دو کلمه دارد اما وقتی شخصی برای اولین بار این عبارت را در رابطه
اش به کار می برد، رویداد عظیمی رخ می دهد. اگر آن را بسیار زود بگویید، خطر کرده و
ممکنست شخصی را که دوست دارید، بترسانید. اگر این جمله را خیلی دیر بگویید، خطر
کرده و ممکنست این حس را به طرف مقابل القا کنید که به او توجهی ندارید. اگر
بتوانید از رابطه خود یک قدم به عقب بردارید، به احساسات خود فکر کنید و زمان صرف
کنید، می توانید این جمله را در بهترین زمان آن اظهار کنید.

اولین قدم این است
که در مورد چگونگی احساسات خود فکر کنید. شما می خواهید بدانید که آیا حقیقتا شخصی
را که با او هستید، دوست دارید یا خیر. اگر احساس شما یک دوست داشتن ساده بوده و
امیدوارید که در آینده عاشق او شوید، اکنون زمان مناسب آن نرسیده که به اشتباه عشق
خود را ابراز کنید. هر چند وقت یک بار به طرف مقابل فکر می کنید؟ هدف شما از این
رابطه چیست؟ اگر می خواهید رابطه ای متعهدانه با این شخص داشته و عشق نابی به او
دارید، زمان گفتن این جمله نزدیک است. ممکنست بخواهید در مورد زمان گفتن این جمله،
فکر کردن را آغاز کنید.

به رابطه خود فکر کرده و ببینید که تا چه حد پیشرفت
کرده است. آیا پدر و مادر او را ملاقات کرده اید؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید
و با او حرف می زنید؟ آیا هر دوی شما به رابطه خود متعهد هستید و اغلب در مورد
آینده صحبت کرده و برنامه ریزی می کنید؟ شاید وقت گفتن این دو کلمه رسیده
باشد.

وقت گذاشته و زمان اظهار این جمله را تعیین کنید و
لحظه ای خاص را بیافرینید. شاید می خواهید یک قرار خاص برای این لحظه بگذارید و یا
این دو کلمه را بعد از یک لحظه خاص مثل دیدن یک شهاب آسمانی و یا یک مکالمه منحصر
بفرد بیان کنید. این را بدانید که ممکنست شما این دو کلمه جادویی را بیان کنید اما
دوست یا همسر شما در پاسخ به شما این جمله را نگوید، تمام تلاش خود را بکنید تا از
این بابت ناراحت نشوید. شاید او به زمان بیشتری نیاز دارد تا به شما بگوید که
دوستتان دارد.

چند سوال قبل از بیان
دوست  داشتن

بیان اینکه کسی را دوست
داریم، زیبا است و نتایج خوبی را هم می تواند داشته باشد اما گاهی وقت ها لازم است
قبل از بیان این جمله، جوانبی را با هم بسنجیم.

-واقعا دوستش
دارید؟

آیا واقعا این حسی که به طرف مقابل داریم، حس دوست
داشتن است؟ آیا واقعا او را دوست داریم یا در پس این ظاهر، خواسته های دیگری داریم؛
مثل دریافت کمک مالی، فراموش کردن یک رابطه شکست خورده، کسب رضایت خانواده یا....؟
اگر می خواهید واقعا کسی را دوست داشته باشید و این حس را حتی بدون کلام به او
منتقل کنید، باید احساس تان واقعی باشد؛ وگرنه پذیرفته نمی شود.

-واقعا او خاص
است؟

می
توان همه آدم های روی زمین را دوست داشت اما نمی توان با همه آنها رابطه نزدیک و
خاص برقرار کرد. اگر او برای شما مثل همه است و همه مثل او هستند، نباید انتظار یک
رابطه خاص را داشته باشید؛ چون این رابطه در سنگ بنای اول خود مشکل دارد؛ مشکلی که
می تواند ناشی از عدم شناخت شما از خواسته هایتان در زندگی باشد.

-واقعا می توانید
تفاوت هایتان را بپذیرید؟

عشق و دوست داشتن مترادف با شباهت داشتن کامل با هم
نیست و اگر نتوانیم تفاوت ها را بپذیریم و مدام درصدد تغییر همدیگر باشیم، نمی
توانیم رابطه درستی را برقرار کنیم و زیربنای یک رابطه عمیق تر را
بگذاریم.



نوشته شده در تاریخ شنبه 89/6/27 توسط 
چه وقت جمله "دوستت دارم" را بگوییم؟
دانستن این که چه وقت جمله "دوستت دارم"
را بیان کنیم، نیاز به مهارت دارد. این عبارت تنها دو کلمه دارد اما وقتی
شخصی برای اولین بار این عبارت را در رابطه اش به کار می برد، رویداد عظیمی
رخ می دهد. اگر آن را بسیار زود بگویید، خطر کرده و ممکنست شخصی را که
دوست دارید، بترسانید. اگر این جمله را خیلی دیر بگویید، خطر کرده و ممکنست
این حس را به طرف مقابل القا کنید که به او توجهی ندارید. اگر بتوانید از
رابطه خود یک قدم به عقب بردارید، به احساسات خود فکر کنید و زمان صرف
کنید، می توانید این جمله را در بهترین زمان آن اظهار کنید.

اولین
قدم این است که در مورد چگونگی احساسات خود فکر کنید. شما می خواهید
بدانید که آیا حقیقتا شخصی را که با او هستید، دوست دارید یا خیر. اگر
احساس شما یک دوست داشتن ساده بوده و امیدوارید که در آینده عاشق او شوید،
اکنون زمان مناسب آن نرسیده که به اشتباه عشق خود را ابراز کنید. هر چند
وقت یک بار به طرف مقابل فکر می کنید؟ هدف شما از این رابطه چیست؟ اگر می
خواهید رابطه ای متعهدانه با این شخص داشته و عشق نابی به او دارید، زمان
گفتن این جمله نزدیک است. ممکنست بخواهید در مورد زمان گفتن این جمله، فکر
کردن را آغاز کنید.

به
رابطه خود فکر کرده و ببینید که تا چه حد پیشرفت کرده است. آیا پدر و مادر
او را ملاقات کرده اید؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید و با او حرف می
زنید؟ آیا هر دوی شما به رابطه خود متعهد هستید و اغلب در مورد آینده صحبت
کرده و برنامه ریزی می کنید؟ شاید وقت گفتن این دو کلمه رسیده باشد.

وقت
گذاشته و زمان اظهار این جمله را تعیین کنید و لحظه ای خاص را بیافرینید.
شاید می خواهید یک قرار خاص برای این لحظه بگذارید و یا این دو کلمه را بعد
از یک لحظه خاص مثل دیدن یک شهاب آسمانی و یا یک مکالمه منحصر بفرد بیان
کنید. این را بدانید که ممکنست شما این دو کلمه جادویی را بیان کنید اما
دوست یا همسر شما در پاسخ به شما این جمله را نگوید، تمام تلاش خود را
بکنید تا از این بابت ناراحت نشوید. شاید او به زمان بیشتری نیاز دارد تا
به شما بگوید که دوستتان دارد.

چند سوال قبل از بیان دوست  داشتن
بیان
اینکه کسی را دوست داریم، زیبا است و نتایج خوبی را هم می تواند داشته
باشد اما گاهی وقت ها لازم است قبل از بیان این جمله، جوانبی را با هم
بسنجیم.

-واقعا دوستش دارید؟
آیا
واقعا این حسی که به طرف مقابل داریم، حس دوست داشتن است؟ آیا واقعا او را
دوست داریم یا در پس این ظاهر، خواسته های دیگری داریم؛ مثل دریافت کمک
مالی، فراموش کردن یک رابطه شکست خورده، کسب رضایت خانواده یا....؟ اگر می
خواهید واقعا کسی را دوست داشته باشید و این حس را حتی بدون کلام به او
منتقل کنید، باید احساس تان واقعی باشد؛ وگرنه پذیرفته نمی شود.

-واقعا او خاص است؟
می
توان همه آدم های روی زمین را دوست داشت اما نمی توان با همه آنها رابطه
نزدیک و خاص برقرار کرد. اگر او برای شما مثل همه است و همه مثل او هستند،
نباید انتظار یک رابطه خاص را داشته باشید؛ چون این رابطه در سنگ بنای اول
خود مشکل دارد؛ مشکلی که می تواند ناشی از عدم شناخت شما از خواسته هایتان
در زندگی باشد.

-واقعا می توانید تفاوت هایتان را بپذیرید؟
عشق
و دوست داشتن مترادف با شباهت داشتن کامل با هم نیست و اگر نتوانیم تفاوت
ها را بپذیریم و مدام درصدد تغییر همدیگر باشیم، نمی توانیم رابطه درستی را
برقرار کنیم و زیربنای یک رابطه عمیق تر را بگذاریم.

نوشته شده در تاریخ شنبه 89/6/27 توسط 
 وصیت نامه داریوش کبیر
 اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .

نوشته شده در تاریخ شنبه 87/11/12 توسط